رویای خیس...
اینجا میان خیس ترین رویا نشسته ام و روی خیس ترین کاغذ می نویسم از اشک چشمان آفتاب که به خون کشید قلب آبی دریا را.....
حضرت دلبر، هر چه قدر در گنجینه ی کوچک لغاتم به دنبال واژه ای گشتم تا سیل جاری اشک هایم را برایتان به تصویر بکشم... هیچ نبود،خالی خالی بودم... تنها همین شعر را یافتم که می دانم در دل هر دوی ما همین شعر موج می زند زخمیت به زخمه ی جگر بود/ کز زخم سرت شکسته تربود/ مشتاق رخ حبیب بودی/ بی فاطمه ات غریب بودی/ بشکافت چو فرق نازنینت/ شمشیر گریست بر جبینت/ خون تو روانه از جبین بود/ پاداش محت تو این بود.... نظرات شما عزیزان:
ضمن عرض سلام، ادب و احترام
و همچنین عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت مولای متقیان حضرت امیر المومنین علی علیه السلام خدمت سرکار خانم علوی از وبلاگ شما تا حدودی بازدید نمودم و بسیاری از مطالب زیبا و پر بارتان را نیز مورد بهره برداری دیگران در سایت تبیان قرار دادم (البته با ذکر منبع) و آنچه دریافتم این بود که با تمام احساس این وبلاگ را مدریت می فرمایید و خوشحالم از این بابت که نوجوانانی همانند شما در این مرز و بوم هستند و فعالیت دارند. امید دارم با کمک اساتید بزرگواری همچون حاج سید حمید آقا و دیگر دوستان شما را در مراحل بالاتری ببینم. در آخر با اجازه سرکار خانوم آدرس وبلاگتان را در وبلاگ شخصی خودم قرار میدهم تا دوستان بیشتری از مطالب زیبایتان بهرمند شوند. با تشکر و احترام مجدد باغبانی (ستاد اجرایی) شنبه 21 مرداد 1391
| 1:9 | علوی | |
|
|
.: طراحی قالب وبلاگ : نایت اسکین :. |